پروفسور توشي هيكو ايزوتسو (متوفي 1993) از دانشمندان ژاپني است كه هم به علوم فلسفي و زبانشناسي غربي احاطه داشت و هم به علوم اسلامي، و از تركيب اين دو توانست كتابهاي ارزشمندي درباره مباحث فلسفي اسلامي منتشر كند. يكي از اين كتابها، كتاب «خدا و انسان در قرآن» است كه در آن بينش ژاپني و اطلاعات زبانشناسي و فلسفي را به شيوه جالبي در هم آميخته و با ديدگاهي جديد به مسئله يا مسائل خدا و انسان در قرآن پرداخته است. شيوه بيان او مسائل زبانشناسي بويژه مثالهايي كه از كلمات و تعبيرات قرآني انتخاب كرده، ممكن است دانشجويان زبانشناسي را به خود شيفته كند، زيرا اين ديدگاه با بينش غربيان به زبانشناسي تفاوت دارد. ترجمه كتاب هم به وسيله استاد نامداري چون زندهياد احمد آرام صورت گفته كه در عمر با بركت خود خدمات گرانبهايي به پيشرفت علم وگسترش زبان فارسي كرده است.
ايزوتسو بهجاي تعريف مفاهيم، به شرح و بسط مثالهاي آن ميپردازد، براي نمونه در كتابهاي بلاغي، براي الفاظ دوگونه معنا قائل شدهاند: معناي حقيقي و مجازي، و بحثهاي مفصلي درباره شيوه شناختن اين دو از يكديگر و ضوابط آنها پيش كشيدهاند. اما ايزوتسو از در ديگري وارد شده و ميگويد كلمات دوگونه معنا دارند: يك معناي اساسي و اصلي ـ كه همان معناي حقيقي است ـ و آن معناي عام هر كلمه است كه در هر بافتي از سخن معني خود را حفظ ميكند و دوم معناي نسبي است كه نهتنها در بافت سخن بلكه در هر نظام فكري بار معنايي خاصي پيدا ميكند، براي نمونه كتاب معناي اصلي آن نوشتهاي است كه به صورت مجلدي ضبط شده، اما در قرآن در مجموعهاي از مفاهيم اسلامي قرار ميگيرد كه به آن معناي خاصي ميبخشد. چنانكه در اين مجموعه كلماتي چون الله، نبي، اهل، وحي و تنزيل با كتاب در هم ميآميزد و آن را به صورت مفهومي وابسته به وحي الهي ميسازد كه خدا به پيامبرانش نازل ميكند و اهل كتاب كساني هستند كه پيرو اين پيامبران و مؤمن به وحياي كه به آنها شده ميباشند. در حقيقت ايزوتسو معناي نسبي را معناهاي جنبي هر لغت ميداند كه در كتابهاي اسلامي آنها را معاني تضمني و التزامي مينامند با اين تفاوت كه آنها را در بافت يك نظام فكري مييابد.
ايزوتسو براي نمونه ميگويد كه بسياري از كلمات قرآن در عهده جاهلي ـ يعني پيش از اسلام ـ نيز در ميان عرب بدوي رايج بوده است، اما آنها در يك نظام فكري شركآلود به كار ميرفته و در قرآن مفاهيم آن در نظام توحيدي تغيير يافته است، براي نمونه ملَك (به فتح لام) كه جمع آن ملائكه است به معناي فرشته در ميان مشركان عرب بهعنوان دختران الله شناخته ميشدند و آنها را واسطه ميان مردم و خدا ميدانستند، اما اسلام اين مفهوم را تغيير داد و فرشته موجودي شد از مخلوقات الهي كه به فرمان خدا كار ميكنند و به عبادت او مشغولند و فرقي با ديگر آفريدههاي خدا از نظر آفريدهبودن و تبعيت از امر الهي ندارند.
ايزوتسو كلمات متعددي را به همين طريق تحليل ميكند، مانند يوم به معناي روز كه معناي اساسي آن است، اما در يومالحساب و يومالله بار معنايي خاصي در قرآن پيدا ميكند. كفر در مقابل شكر و ايمان، نبي و رسول، صراط و معادل آن سبيل به معناي راه، هدايت و ضلالت، الله به معناي خدا ـ كه در جاهليت سردسته خدايان شرك بود و در اسلام تنها خداي جهان ـ تقوا، كه در جاهليت به معناي احتياطكردن و مراقبتكردن از خود در برابر دشمن، يعني تقيه بود و در اسلام به معناي پرهيزكاري و بسياري از كلمات ديگر همه در نظام شرك و نظام توحيد، معناي نسبي متفاوتي پيدا ميكنند كه ايزوتسو به تفصيل در مورد آنها بحث ميكند.
اما اين تنها تمايز نيست كه در اين كلمات ديده ميشود، چنانكه حتي در نظام اسلامي هم الله در قرآن با الله در علم كلام فرق دارد، گرچه معناي اساسي هر دو يكي است. الله در قرآن با انسان (مثلاً با حضرت موسي) سخن ميگويد، اما در علم كلام سخنگويي خدا بهعنوان صفتي ذاتي بهشمار ميآيد كه خود بحثهاي وسيعي را در بر ميگيرد و اين در نتيجه آشنا شدن مسلمانان با فلسفه يوناني بوده است كه بنابر آن تمام هستي از طريق ذات و صفات تعبير و تفسير ميشود كه ذات ثابت است و صفات متغير، ولي در مورد خدا متكلمين ناچار صفات خدا را عين ذات او ميدانند و غيرقابل تغيير. اين برداشت متكلمين از كلام خدا بهعنوان صفتي در مقابل ذات او ديگر مفهوم قرآني نيست، بلكه ساخته و پرداخته ذهن متكلمان فلسفهگراي عهد عباسي است. همچنين است مفهوم الله در فلسفه يا در تصوف كه با مفهوم قرآني آن فرق دارد، گرچه همه اين مفاهيم ظاهراً در نظام اسلامي به هم تنيدهاند و در حول و حوش مفهوم قرآني آن قرار دارند، براي نمونه خدا در فلسفه يعني حكمت اسلامي همان محرك اول در فلسفه ارسطوست كه خالق نيست، بلكه علت اولي در خلقت است، يعني نخستين مصدر پيدايش موجودات، اما هنوز آن را با خداي قرآن يكي ميدانند. كلمه اسلام در اصل به معناي تسليمشدن در برابر خدا و اراده او بوده است، اما در ديدگاه كلام اسلامي مفهومي است كه شامل ايمان و اعتقاد به خدا همراه با عباداتي چون نماز، روزه، حج و زكات ميشود و از اينرو در نظامي جديد قرار ميگيرد. علم به معناي دانستن در برابر ظن و گمان است كه اولي حاصل تجربه و آموزش است و دومي تراويده از درون. اما در اسلام علم شناختي است كه از وحي الهي حاصل ميشود و خدا به انسان ميدهد. عقل در مفهوم جاهليت آنكه به معناي خرد بود با عقل در فلسفه اسلامي كه از مواريث يونانيان است تفاوت فاحشي دارد، چنانكه در اين فلسفه از عقول عشره و عقل فعال سخن ميرود كه براي مردم پيش از اسلام در عربستان چنين مفاهيمي وجود نداشته است. در قرآن هم تنها از تعقل سخن گفته شده، يعني تدبر و انديشيدن. كلمه وجود نيز چنين است كه در فلسفه اسلامي معناي خاصي در برابر عدم دارد درحاليكه معناي اساسي آن تنها، بودن و وجود داشتن است.
اين ملاحظات ما را بر آن ميدارد كه در مطالعه قرآن ذهن خود را از مفاهيم نسبي و جنبي كه كلمات قرآن بعدها در نظامهاي فلسفي، عرفاني، كلامي و... پيدا كرده دور نگهداريم و «بكوشيم تا قرآن را نه از طريق انديشههايي بخوانيم كه توسط متفكران مسلمان دورههاي پس از قرآني، در تلاش جهت فهميدن و تفسيركردن اين كتاب و هريك به شكلي خاص پيدا شده است، بلكه بايد كوششها مصروف آن باشد كه ساخت مفاهيم كلمات قرآني را به صورت اصلي آنها بفهميم، يعني به همان صورت كه معاصران پيغمبر و پيروان بلاواسطه آنها، يعني صحابه و تابعين آن را ميفهميدهاند.» (ص 90)
از اينجا به بعد سعي ايزوتسو در نشاندادن اين روش تحقيق است كه بايد خوانندگان خود به دقت آنها را مطالعه كنند، زيرا اين روش سعي دارد ما را به اصل ديدگاه قرآني فارغ از آنچه در نظامهاي فكري بعدي در جامعه اسلامي پيدا شده راهنمايي كند.
كتاب در 9 فصل تنظيم شده كه خلاصه دو فصل نخست را در بالا شرح دادم و فصول ديگر آن عبارت است از: مباني جهانبيني قرآني(فصل 3)، الله در اسلام و جاهليت و در ديدگاههاي يهودي و نصراني (فصل 4)، رابطه ميان خدا و انسان از نظر آفرينش و سرنوشت، يعني تقدير(فصل 5)، رابطه تبليغي ميان خدا و انسان از نظر وحي و هدايت از يكسو و عبادت و دعا از سوي ديگر (فصلهاي 6 و 7)، جاهليت و اسلام و مفاهيم خضوع، حلم و دين (فصل 8) و سرانجام رابطه اخلاقي ميان خدا و انسان شامل مباحث رحمت و غضب الهي و وعده وعيد او (فصل 9).
اميد است دانشجويان الهيات و فلسفه و عامه علاقهمندان به مسائل خداشناسي و قرآنشناسي، خود مطالب و نكات جالب اين مباحث را از كتاب كشف كنند، گرچه درك بعضي مباحث آن شايد براي مردم عادي دشوار باشد.
647 بازدید
خدا و انسان در قرآن
مصطفي ذاكري - توشي هيكو ايزوتسو - مترجم: احمد آرام